پاسخ جلائی پور به انتقادات عباس عبدی از بیانیه ۱۱۰ امضایی اصلاح طلبان و فعالان مدنی
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۷۷۸۴۹
آفتابنیوز :
حمیدرضا جلائیپور فعال سیاسی اصلاح طلب در روزنامه اعتماد نوشت:
خوشبختانه بیانیه۱۱۰ امضایی جمعی از دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری در ایران در دفاع از روزنهگشایی در انتخابات ۱۴۰۲ در همین چند روز اول در درانداختن گفتگوهای زاینده و روشنگر از انتظار اولیه کامیابتر شده و از جمله به انتشار مطالب متعدد ارزشمند در «حمایت» یا «نقد» محتوای بیانیه انجامیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به نظر میرسد یکی از تفاوتهای تحلیل امضاکنندگان با ایشان برآوردشان از هزینههای مسیر ۹۸ تا امروز برای ایران است. ایشان در مصاحبه فرض میگیرد که یکدست شدن حاکمیت فوایدی داشته و برای تداوم این فواید تداومش اجتنابناپذیر است. چنانکه در متن بیانیه هم آمده از ۹۸ تا امروز یکدستیای که ایشان پرفایده میداند هزینههای کمی نداشته و هم به تضعیف قدرت متشکل جامعه و هم به کاهش ظرفیت حل مساله حاکمیت منجر شده، تداومش هم پرهزینه است و ما را از شرایط توسعه و دموکراسی پایدار دورتر میکند.
مهندس عبدی در بخشی از مصاحبه میگوید که امضاکنندگان نمیتوانند بگویند که در چه انتخاباتی شرکت نمیکنند و خط قرمز ندارند. این نسبت درستی به امضاکنندگان نیست. اگر در انتخاباتی نتوان گامی ولو کوچک در مسیر گشایش و مصالح ایران و اهداف مصلحان برداشت و حتی اقلیت موثر هم نتوان تشکیل داد و حتی رای اعتراضی و روزنهگشا هم نتواند به حفظ و تقویت نهاد انتخابات کمکی کند، خط قرمز رد شده است.
نکته مهم متن بیانیه این است که اولا آزادی کامل انتخابات از اهداف ممارستهای انتخاباتی است و نه پیششرطش و ثانیا خود مصلحان هم باید در افزایش رقابت و مشارکت و معنای انتخابات و تاثیر نهادهای انتخاباتی عاملیت داشته باشند. وقتی مصلحان حتی از ثبت نام برای ورود به رقابت اجتناب کنند و از حق رایشان که معانی و کارکردها و انواع متعددی دارند استفاده نکنند، عاملیت خودشان را محدود کردهاند و میدان را برای رقبای «خالصساز» و «برانداز» باز کردهاند. در انتخابات ۱۴۰۲ میزان تایید صلاحیتها و رقابت تفاوت معناداری با عموم دورههای قبلی (به جز مجلس ششم) ندارد. چیزی که تفاوت دارد میزان مشارکتجویی شهروندان است و کنارهگیری بخش بزرگتری از نیروها از بازیگری در میدان انتخابات. پرسش این است که این کنارهگیری به آزادتر شدن انتخابات کمک میکند یا به پیشروی خالصسازان؟ پاسخ بیانیه ۱۱۰ امضایی دومی است.
مهندس عبدی در مصاحبه میگویند که مشارکتهای بالای قبلی (از جمله در ۹۲ و مجلس دهم) را جامعه آزموده و به نتیجه عکس رسیده است و نمیخواهد تکرار کند. فرض بیانیه، درست برعکس، این است که آن مشارکتها واقعا گشایشآفرین بود، گرچه نه در حد کافی. کسانی که از مشارکتهای قبلی روایت شکست دارند شاید ناخودآگاه معیارهای غیرتدریجیگرا در سنجش نتایج دارند. هم بعد از ۷۴ (مجلس پنجم) و ۷۶، هم بعد از ۹۲ و ۹۴ در همه شاخصهای اصلی توسعه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی گشایشهای معنادار رخ داد و اگر همان مسیر یکیدو دوره دیگر ادامه مییافت عناصر مردمسالار در نظام ترکیبی (هیبریدی) ایران قویتر میشد، شرایط آستانهای تحقق «نظم دسترسی باز» محقق میشد، وارد دالان باریک آزادی میشدیم و در دالان به جلو میرفتیم. نمیتوان در ارزیابی اثر مداخلههای مصلحانهٔ تدریجیگرا معیار انقلابی و دفعیگرا داشت. از ۹۸ اما طبق همهٔ شاخصها درست در جهت عکس و رو به عقب حرکت کردیم و مدافعان کنارهگیری از ۹۸ و ۱۴۰۰ و یکدست شدن هم خوب است بسنجند چه نتایجی برای کشور و زندگی مردم داشته است.
ایشان در بخشی از مصاحبه به درستی میگویند که معنای رای دادن فقط به منظور رایدهندگان بستگی ندارد و شرایط و خواستههای عمومی هم در آن دخیل است. کسی منکر این نکتهٔ درست نیست. بیانیه صرفا میگوید ما نباید صرفا مقهور معنایی که دیگران به رای ما میدهند باشیم و باید بکوشیم خودمان معنای رایمان را تعیین کنیم، که مثلا در تایید بیعدالتیاست یا در اعتراض به آن. اما از ایشان که تلویحا نگران مصادره معنای رأی ما توسط خالصسازان است میپرسم آیا همین نگرانی را نسبت به مصادره معنای رأی ندادن ما توسط ترامپ و نتانیاهو و ائتلاف ایرانستیزان و براندازان خشونتگرا هم دارد؟ آیا تحریمها و تهدیدهای بیشتر علیه ایران که از جمله با مصادره معنای کاهش مشارکت انتخاباتی انجام میشود هم نباید جایی در محاسبات مصلحان داشته باشد؟ آیا تقویت حد وسط سیاسی و پرهیز از قطبیسازیای که میتواند به خشونت و امتناع توافقهای ملی گشایشگر بیانجامد، با رأی روزنهگشا و اعتراضی بهتر حاصل میشود یا رای ندادنی که فورا به نفع ایرانستیزان و براندازان خشونتگرا فاکتور میشود؟ صرف نظر از جنگ روایتها و تلاشها برای مصادره معنای رای دادن یا ندادن،خود انواع رأی دادن هم «واقعیت»های متمایزی نیستند؟ آیا همین استقبال بخشی از اصولگرایان میانهروتر از این بیانیه و در گرفتن گفتگوهای سازنده در رسانههایشان با حضور اصلاحگرایان خودش نوعی روزنهای که گشوده شد نیست؟
خود مهندس عبدی که به درستی منتقد الگوی صرفا روایتمحور درباره رای دادن است، بهتر نبود که در انشعابی خواندن امضاکنندگان صرفا روایتمحور نباشد و اعتنایی به «واقعیت» هم بکنند؟ در واقعیت، تنها مصوبه جبهه اصلاحات درباره انتخابات این است که در تهران به نام جبهه و اصلاحطلبی لیست داده نشود. در این بیانیه تحلیلی و گفتمانی هم این مصوبه مطلقا نقض نشده و صرفا مبتنی بر دلایل ذکر شده از مجموع نیروها دعوت شدهاست برای حمایت از ائتلاف میانه و تشکیل اقلیت موثر توسعهگرا زمینهسازی کنند. چگونه ارائه تحلیل و نقض نکردن مصوبه جبهه حمل بر انشعاب میشود؟ تکثر راهبردی در جبهه مصلحان را میتوان پذیرفت و حمل بر انشعاب نکرد.
ایشان بعضی از روشنفکران امضاکننده را نقد کردهاند و گفتهاند بهتر بود امضا نمیکردند و انفرادی تحلیل میکردند. این نوعی دعوت به کنارهگیری از گفتمانپروری و کنش جمعی-گفتامانی نیست؟ از ایشان میپرسم آیا طرح جمعی ایدهها اهمیت و تاثیر آن را افزایش نمیدهد؟ آیا واکنش بسیار وسیع به این بیانیهٔ تحلیلی و تاثیر روشناش در فضای گفتمانی از جمله به دلیل کیفیت و تکثر امضاکنندگان نیست؟ اینکه واکنشها و گفتگوهایی که این بیانیه ایجاد کرد بسیار وسیعتر از کتابهای انفرادی روشنفکران یا حتی دهها صفحه مصاحبههای سریالی چهرههای سیاسی بود ناشی از همین اثر کنش جمعی نیست؟ آیا روشنفکر حوزه عمومی دقیقا نباید همین تاثیر واقعی را هدف بگیرد یا باید صرفا اکتفا کند به طرح ایدههایی که عملا تاثیر مهمی بر میدان واقعیت و گفتمانها و سرنوشت جمعی نمیگذارند؟ ایدهها و رویکردی که در بیانیه هست میتواند به تدریج ترویج شود و در بلندمدت ببالد و به سعادت جمعی ایرانیان کمک کند، از جمله به خاطر امضای مسئولانهٔ روشنفکران غیرعافیتجو.
در متن مصاحبه مهندس عبدی آمده است که «این راه بارها طی و به نتیجه نرسیده و بسته شده بود، حالا چگونه میتوان از همان مسیر روزنهای گشود؟». ایشان را دعوت میکنم دوباره متن بیانیه را بخوانند. توافقگرایی، تدریجیگرایی، ائتلافهای حل مسالهای و توجه به زمینههای نهادی و ساختاری اهداف و بسیاری از آنچه در این بیانیه آمده از قضا قبلا به قدر کافی آزموده و تقویت نشده و از علل ناکامیهای اصلاحگران بوده است. آزمودنِ آزموده نیست. بلکه مسیری نسبتا جدید است و مبتنی بر مبانیِ نظری و تجربی روزآمد. مثلا اصلاحجویان اگر در توافقسازی مهارت داشتند، از هاشمی موتلف میساختند نه اینکه تخریبش کنند، در مجلس دهم با میانهروها ائتلاف میساختند و دستاوردهایشان افزوده میشد به جای اینکه میانهروها را به سمت پایداری برانند، در حمایت از روحانی اصول ائتلاف باپرنسیب را رعایت میکردند و چک سفیدامضا نمیدادند، بیش از اکنون نگران تداوم مسیر ۹۸ تا امروز میبودند و بیش از امروز دغدغه معکوسسازی روند و روزنهگشایی داشتند. به جای ورود و خروجهای دفعی و نوسانهای راهبردی باید صبوری و ثبات و توان بیشتری در مسیر اصلاحگری خشونتپرهیز و تدریجیگرا ساخت و گام به گام پیشروی کرد، به جای وانهادن عرصهها و پسروی.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: حمیدرضا جلائی پور عباس عبدی مصادره معنای کناره گیری مهندس عبدی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۷۷۸۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جوان: مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده
چگونه است که روزنامه شرق در ۱۵ دی ۱۴۰۲ «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟! - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.
دیروز غلامحسین کرباسچی گفته: «من اصلاً ایشان [نصیری]را آدم متعادلی نمیدانم که بخواهد طرح و رویکردی بدهد. ایشان یک زمانی شاگرد آقای شریعتمداری در کیهان بود، آنقدر فحاشی و ناسزا به همه اصلاحطلبان و شخصیتهای محترم از جمله مرحوم آقای هاشمی، آقای خاتمی و همین آقای تاجزاده و امثال آقای تاجزاده کرد و حالا آدم باید چه روحیه و رویی داشته باشد که حالا با این حد از افراط یکمرتبه این طرف صفحه بیاید. آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرفهایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاحطلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر مخالفان نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، میفهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»
صرفنظر از اشتباهی که کرباسچی درباره نسبت نصیری با مدیرمسئول فعلی کیهان داشته است، و نشان از عادت توسل به مزخرفات در مواقع لزوم است، این همه واهمه از ثبت نصیری در جایگاه یک اصلاحطلب جای تأمل دارد. محمدعلی ابطحی، رئیسدفتر وقت خاتمی نیز دو روز قبل عین همین عبارات را برای نصیری بهکار برده و نوشته بود: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونیاش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است.»
اکنون پرسشهای مهمی پیش روی ماست. چطور 29 شهریور 1401 یعنی درست در ابتدای ماجرای مهسا، روزنامه اعتماد با «مهدی نصیری، روزنامهنگار، نواندیش دینی و فعال سیاسی» درباره حجاب مصاحبه میکند و او را شخصیت و فرصت مناسبی برای ریختن بنزین روی آتش آن ماجرا تشخیص میدهد، اما الان اصلاحطلبان تجمیع شدهاند که بگویند «نصیری خلوچل است و افراطی و نامتعادل»؟!
چگونه است که روزنامه شرق در 15 دی 1402 «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟!
چرا شبکه رسانهای «هممیهن» متعلق به همین آقای کرباسچی تریبون سخنان نصیری با رسانههای مختلف شده بود و حتی هرچیزی را که نصیری در کانال تلگرامی خودش منتشر میکرد، بازتاب میداد، آنهم در مذمت اصولگرایان (مهدی نصیری: آقایان اصولگرا تحویل بگیرید! زلنسکی، قهرمان بود نه «دلقک» / تیترهای آمادهتان برای پیروزی پوتین، خاک میخورد/ دیپلماسی ما هم به دام افتاد)، اما حالا شده نامتعادل ناسزاگو به خاتمی و هاشمی؟!
مگر عباس عبدی سرمقالهنویس و مشاور هممیهن و اعتماد از مواضع مثبت و حمایتی این دو روزنامه از نصیری بیخبر بوده است که حالا تقصیر نصیری را به گردن اصولگرایان میاندازد و میگوید: «مشکل نصیری این است که احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلامشده ایشان همدلی کنند.»! یعنی تا پیش از این که شما تریبون او بودید، با ایشان همدلی وجود داشت؟!
اینکه روزنامه سازندگی از قول محمد عطریانفر در مهر 99 بنویسد: «مطالبی که اخیراً از زبان استاد مهدی نصیری چهره سنتگرای نواندیش مطرح شده این است که...» ولی روز گذشته بعد از سخنان کانادا تیتر و عکس تمامصفحه خود را به نصیری اختصاص و «توهم اتحاد» را به او نسبت بدهد، عجیب و غیرمعمول نیست؟!
اگر نصیری اکنون از کانادا شعار اتحاد «تاجزاده با شاهزاده» را میدهد آیا به این علت نیست که تاجزاده در مرخصی به اصلاحطلبان گفته بود «باید مواضع نصیری و امثال او را به شکل وسیع بازتاب بدهیم»؟! و اگر ندای براندازی میدهد آیا مانند بهزاد نبوی که چندی پیش در گفتوگویی با اشاره به آشوب پاییزی گفته بود «استنباط من این است که برخی اصلاحطلبان در یک سال گذشته نتیجه گرفتند که کار نظام تمام است و میخواستند سرشان بیکلاه نماند»، براندازی را از باطن اصلاحطلبان نیاموخته است؟! اشتباه نصیری آنجاست که نبوی در گفتگو با «آگاهینو» «برخی مجموعههای اصلاحطلب» را متهم به داشتن «مرضبچگانه» و «لوچبودن» کرد تا ضمیر براندازانه اصلاحطلبان را نشان دهد، اما نصیری بهجای درسگرفتن از این سخن، همان لوچی و مرض بچگانه را سرلوحه قرار داده است!
این همه ریاکاری و فریب البته از اردوگاه اصلاحطلبان عجیب نیست، اما ظاهرسازی جواب نمیدهد. نصیری عین اصلاحطلبان است، بلکه خود اصلاحطلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرفهای پشتصحنه را که از او میپسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام میآموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارششده تاجزاده را به این زودی بسوزانید! شما اکنون ترسیدهاید و یک بهیک به صحنه میآیید و نصیری را تکفیر میکنید. اما مگر میشود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامهنگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر میکنید خودتان را تکفیر میکنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.
سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود میبرند و به اردوگاه اصلاحطلبی میزنند. نمیدانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمیکردند که از آن دولت و حمایتها به جایی برسند که اکنون حرف مشترکشان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری بهتعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!
منبع: جوان
انتهای پیام/